این یک داستان واقعی است.
ساعت 21:19:32
- راسی چه خبر از مریم؟؟
- وای دختره با اینکه ازدواج کرده هنوزم آدم نشده و دوس پسر ...
- نمیخواد بگی ولش کن
ساعت 21:19:41
بخدا چند ثانیه وقت میبره آبروی مردمو بردن. حواستو جمع کن....قیامت نزدیکه....آبروی مومن خیلی مهمه. خیلیییییییی. وقتی کتاب "محمد پیامبری بررای همیشه" استاد رحیم پور ازغدی رو می خوندم می دیدم چقدر برای مردم احترام قائل بودند و چقدر مهربان و چقدر دوست داشتنی... و چقدر من از پیامبر دور شدم...
گفتند: او کجا باشد؟ گفت: به "قرَن". گفتند که: او تو را دیده است؟ گفت: نه به دیده ی ظاهر. گفتند:عجب! چنین عاشق تو و به خدمت تو نشتافته؟
در چیزی شبیه هستیم: فاصله. درد مشترک. از قَرَنِ تو تا او. از قرنِ من تا او. فاصله! مگر فرقی میکند؟ برای تو از جنس مکان. برای من از جنس زمان. راه دور بود. خیلی. چندین بادیه. پر از عشق شده بودی. پر. گفتی بروم شاید از دورها بشود او را ببینم، اما من...
از کتاب خدا خانه دارد/فاطمه شهیدی