همه ی فکر و ذکر این روزهایم شده امتحان و درس و نمره...
برمی گردم و نمازی به کمر می زنم و بی هوش می شوم
خواب هایم شده امتحان و درس و نمره
دغدغه ام شده امتحان و درس و نمره
بیدار می شوم
ساعت 6 عصر
اذان را خواب بودم
سرم داغ شده
چشمم که باز می شود فکرم می شود امتحان و درس و نمره
شنبه...امتحان سخت الکترو مغناطیس
امتحان و درس و نمره شده دغدغه های اصلی ام
مسیر شده همه ی هدفم
جای همه چیزم عوض شده
من به یک تلنگر نیاز ندارم
نیاز من خیلی بزرگ تر از این هاست
خیلی مبرم تر
خبر را از هم اتاقی ام می شنوم
سمانه بلند شو...بلند شو...برایت خبر داریم
کله ام داغ است
کله ام که ته همه ی مفاهیم این روزهایش شده امتحان و درس و نمره
خبر را می گویند
پدربزرگ دوستم که چند وقتی بود سرطان کبد داشت رفت پیش خدا
کله ام داغ تر می شود
داغ داغ
بغض می کنم...سرم را که روی شانه ی قنوت نماز می گذارم می ترکم
بد می ترکم
دوستم زنگ می زند
_چرا صدایت گرفته؟؟
_کوتاه بیا سرما خوردم
_دارو بخور،از خودت مواظبت کن...
چشمی می گویم و قطع می کنم
نمی دانم بار آخر کی به مرگ فکر کرده ام؟؟
کی فکر کرده ام به فانی بودنم؟؟
کی برای مرگ راحت تلاش کرده ام؟؟
قرآن می خوانم
الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون
من کجا هستم؟؟
در مشکلاتم بیشتر به رفتن و راجعون بودن فکر می کنم یا به بهتر ماندن و بیشتر ماندن؟؟
هر چه پیشرفته تر می شوم و بیشتر سرم را توی کتاب فرو می کنم و سرم شلوغ تر می شود
بیشتر هم همه ی چیزهای مهم را یادم می رود
گاهی که ول می کنم سالن مطالعه را و پناه می برم به مسجد
توی فکر فرو می روم که آیا این درس و این علم دارد مرا به هدفم می رساند؟؟
یا خودش شده هدف؟؟
وقتی سرم را از کتابهای رنگارنگ برقی بلند می کنم و کتاب خدا را دستم می گیرم
با خودم می گویم جه کتاب خواندنی تری
من از این روزهایم که می رود در راه های دیگر پشیمان نشوم؟؟
گاهی می گویم علم جویی ته خدایی بودن است
اما یادم می آید که دارم در مورد چه کسی حرف می زنم؟؟
کسی که بین فکر کردن به مرگ و نمره دومی را بارها بیشتر انتخاب می کند
به کجا می روم؟؟؟
رشته ی سخت جنبه می خواهد
بعضی وقتها آنقدر درگیرت می کند که یادت برود بیشتر از این دنیای کوتاه دنیایی هم هست...
کله ام داغ است
کله ام خیلی داغ است
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ
و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماییم و مژده ده شکیبایان را:
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مىگویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مىگردیم.»