باوتن

.: بسم الله الرّحمن الرّحیم :.

باوتن

.: بسم الله الرّحمن الرّحیم :.

باوتن

چون صید
به دام تو به هر لحظه شکارم،
ای طرفه نگارم

از دوری صیاد دگر تاب نیارم،
رفته‌است
قرارم

چون آهوی گمگشته
به هر گوشه دوانم

تا
دام
در آغوش
نگیرم
نگرانم
نگرانم
...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

روزه مرگی

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۰ ق.ظ
غلتی میزنم

و به عالم و آدم فحش می دهم

و فحش میدهم به گرمای این یزد لعنتی

تصمیم میگیرم دیگر این آخرین روزه ام باشد

اصلا روزه برای من ضرر دارد حالم را بد میکند طاقت ندارم این هم شرعیش

اصلا‌ بیم ضرر روزه ندارد چ برسد به ضرر

سعی میکنم بخوابم

اصلا مگر خوابم می برد؟

بلند میشوم ...آبی به دست و صورتم میزنم

ساعت هفتِ بقول بی روزه های آن وری پی ام

کاملا حق میدهم به همه بی روزه ها

مادرم قرآن می خواند

چه حوصله ای...اصلا میگویمش روزی دوتا آیه بخوان و همان دو تارا عمل کن بگو دهانش کف نکرد؟روزی نمی دانم چقدر ولی چهارپنج ساعت که حتما می خواند .من که اصلا از اول هم ختم نگذاشتم فقط استرس نخواندنش بود دل باید پاک باشد...باید به قرآن عمل کرد این همه عربی بخوانی و یک خطش هم نفهمی چه فایده دارد؟

دقیقا مثل این عزاداری های پشت سرهم و شادی های مسخره و این افراط و تفریط هایشان

نمی خواهم ادامه بدهم...

فقط اعصابم را خرد می کند

بلند می شوم دنبال گوشی ام می گردم ...

هیچ وقت دنیا این گوشی مزخرف من نیست... با آن سیستم عامل مسخره اش ,هرکاری میکنم متقاعد نمی شوند یک گوشی بخرم که دو درجه به روز تر باشد

به گوشی ام زنگ می زنم ساعت هفت و پنج دقیقه پی ام که حتما وطنی اش هم می شود پ..س از م..سجد ظهر البته وطنی که نه عربی اش ...عرب زده اش...

توی آشپزخانه است

برش می دارم به امید یک چیزی که این یک ساعت و نیم را یک کمی راحتتر کند.

یک اسمس از "شادی جون" باز می کنم نوشته "سلام عزیزم خوبی؟ می خواستم بپرسم ایشالا کی میرین کربلا؟" جواب می دم "سلااااام خانوم خوبم...تو چطوری؟ ایشالا اول آبان"

کربلا را قرار است با دانشگاه بروم...

محرم بود روضه کربلا خواندند ما هم جو گیر شدیم همان جا ثبت نام کردیم آن موقع خدایی آرزو کردم ولی خب جو بود الان اصلا حوصله اش را ندارم تازه خیلی هم ناامن شده...فقط هی اسمس می دهند قسط اول قسط دوم قسط سوم

آخرش هم مثلا انگار که بخواهند مادی نشویم مینویسند "کربلا نزدیک است..."

چرا این شادی جواب نمی دهد؟حالا خوب است روزه نیست چقدر کُند؟

می روم توی گالری گوشی ام عکس ها را از اول می بینم تا آخر از آخر میایم تا اول تا بلکه این "شادی جون" جواب بدهند بلاخره جواب می دهد"خوبه هوا اون موقع گرم نیست...آخه هوا خیلی اون جا گرمه ...آتیشه... کربلایی برای مای بی روزه هم دعا کن آرزومه یه روز این کلیه لامصب امون بده ,آب که نمیخورم می سوزم"

 

 و من انگار که یک سطل آب جوش بریزند روی سرم...

کربلا خیلی گرمه...

آتیشه

آب که نمی خورم میسوزم

میگویند کمی که آب نمی خوری تشنه ات می شود بیشتر که نمی خوری لبانت خشک میشود و وقتی خیلی آب نخوری جگرت آتش می گیرد می سوزی... کهدیگر با آبخوردن خوب نمی شوی ...که دیگر عقل خیلی کار نمی کند آدم از کارهای عادیش می افتد...

این ها را از کتاب"پدر,عشق,پسر"خواندم دقیق عین جملاتش یادم نیست

موهای تنم سیخ می شود

مادرم قرآن میخواند

از خودم فرار می کنم...

طاقت خودم را ندارم

ذهنم کار نمی کند

شاید هم خیلی کار می کند

می خواهم فرار کنم از خودم...

 

سلام بر لب تشنه ات یا حسین 

 

 

پیشنهاد: پیشنهاد میکنم کتاب "پدر ،عشق،پسر"به قلم سید مهدی شجاعی رو از دست ندید...این کتاب فوق العاده تاثیر گذاره

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۵
با وتن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی