نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
هیچ حرفی برای زدن ندارم. واقعا نمی دانم این روزها چقدر حال امام زمانمان خراب است... فقط خواهش می کنم برایشان دعا کنید......
وقتی برای بار اول وارد حرم امام حسین شدم... تنها جمله ای که به ذهنم رسید این بود که... ای اجل مهلت بده؛ تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا... و وقتی در بغل گرفتم احساس کردم الان دیگر هیچ آرزویی ندارم....
عشق، شیر شد
آهوی دل مرا که دید
آهو از میان سینه ام رمید
هی دوید و هی دوید و هی دوید...
شیر آخرش ولی به او رسید
آهوی دل مرا درید
عرفان نظرآهاری
قبرستان از زیباترین جاهای دنیا روی زمین است. هیچ فراز و فرودی ندارد. همه خاکی خاکی اند. همه تنهای تنها... روی سنگ قبر فقط چند جمله می شود نوشت... قبرستان اصلا ترسناک نیست بلکه بسیار هم دوست داشتنی است. مخصوصا وقتی بین قبرها یک آشنا را پیدا می کنی... و فکر می کنی که چقدر باهم بوده اید... قبرستان واقعی ترین جای دنیا است وقتی هرچه باشی و هرکه باشی، کلا یک قبری و شاید یک تکه سنگ... که آدم ها بی دغدغه پا رویت می گذارند...
قبرستان را خیلی دوست دارم. مخصوصا قسمت شهدا را... مخصوصا قبرهای خالی را که فکر می کنم که شاید جای خودم باشد. مخصوصا قبر پدرم را که انگار بیشتر از این دنیا صدایم را می شنود... مخصوصا قبر مادربزرگم را که خیلی دوستش داشتم... مخصوصا قبر پدر بزرگم را که برایم نماد آدم های آرام بود و حالا هم زیر یک کپه خاک آرمیده... مخصوصا قبر آن یکی مادر بزرگم را که 49 ساله بود و زندگی بازجر و زحمتش را چقدر با زجر تمام کرده بود... مخصوصا قبر پدربزرگی را که معلم قرآن بود و آخر عمرش مثل یک بچه ی چند ساله شده بود... مخصوصا قبر زن دومش را که تا آخر عمر مثل مادر پای بچه های شوهرش ماند و واقعا واقعا مادر بود... فقط با حسرت بزرگ مادر شدن...
چند شب پیش دختر عمویم خوابش را دید... هنوز حسرت بچه داشت...
خدایا سعادت بچه ی خوب بودن و بچه ی خوب داشتن را به همه، و به من بده...
پ.ن.مخصوصا این قبرستان را:)))
قبلا فکر می کردم هرچه درباره ی مرگ بخوانم و فکر کنم دارم شعار می دهم اما بعدا متوجه شدم دقیقا همین شعارها به کار آدم می آید.
تا در موقعیت نیستیم، شعار دادن بهترین کار است:))