برای مسیح علی نژاد
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ
این عکس آزادی یواشکی مادربزرگ خدابیامرز من توی یکی از عکاسی های اردکان
وقتی عکسو دیدم خندم گرفت ولی باور کن اگه اجبار نبود همینشم نمی گرفتن...این ننه ی ما سه سال توی خونه موندن...بخاطر اینکه یه بار از سرشون چادر کشیدن...و می دونم بودن کسایی که بیشتر هم موندن و بیشتر هم جنگیدن...واسه به دست آوردن چیزایی که تو و رفقات دارین پرپرش میکنین...
اونا واسه چی جنگیدن و حالا واسه چی...
هی خانوم یواشکی...این یعنی جنگیدن...نه عکس بی بند و بارت و شعرایی که اون قدر مظلوم نمایی می کنی...یه جوری از آزادی حرف می زنی انگار نمی بینیمتون.انگار تو خونه حبسین.شما که دارین هرروز ترقی می کنین...دو تا لایکم میگیری...انقدر دنیات کوچیکه فک میکنی الان دنیا رو فتح کردی...انقدر جنگیدنت سطحیه که چشمت به روزنامه های خارجیه.اگه اونا روبند می زدن تو هم می زدی.تو که خودت انتخاب نکردی.تو تقلید می کنی.یکی دیگه انتخاب می کنه...تو فقط تقلید می کنی...و البته با چیزای دیگه ای مشکل داری...اینا بهونس...حالا می فهمم چقدر حجاب من سیاسیه و تو چقدر بابتش اذیت میشی.اسم اختیاری رو هم که می دونیم واسه ژستش گذاشتی...
فقط امیدوارم تو این جهل غرق نشی
ماهم خوب بلدیم بجنگیم نگران نباش
پ.ن.1.اولین باری که این پیجو رفتم فقط گریه کردم...نمی دونم چند نفر دیگه گریه کردن...فقط بدون تو دست گذاشتی رو احساس یک عالمه دختر.بدجایی دست گذاشتی.که اگه این همه احساس پاک غیرتی بشه بد کار دستت میده...بد
پ.ن.2.اول خواستم عکسو ترمیم کنم اما خب این جوری بهتره.طبیعی تره:)
۹۳/۰۶/۰۳