فرصت نشد
دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ق.ظ
یادته؟ از کربلا که برگشتم زنگ زدی و کلی از سفرم پرسیدی...چقدر کربلا رو دوس داشتی...زنگ زدی و من هی تعریف کردم و تو هی ذوق کردی و من هی ذوق کردم...وقتی می خواستی قطع کنی گفتی: «میام اردکان سر فرصت برام تعریف کن...خیلی میخوام گوش کنم....»
وهیچ وقت فرصت نشد.
امیدوارم امشب که شب اول قبرته خود امام حسین بیاد کنارت عزیز دلم...
برای همه ی اونایی که رفتن اگه دوس دارین یه صلوات بخونین.مرگ خیلی نزدیکه.برای خودمون هم صلوات بخونین
وهیچ وقت فرصت نشد.
امیدوارم امشب که شب اول قبرته خود امام حسین بیاد کنارت عزیز دلم...
برای همه ی اونایی که رفتن اگه دوس دارین یه صلوات بخونین.مرگ خیلی نزدیکه.برای خودمون هم صلوات بخونین
۹۳/۰۴/۰۹
وایییییییییییییییییییییییییییی واقعا ؟؟؟این داستان واقعی بود ؟؟
خیلی تلخ بود ...واقعا مرگ به ما نزدیکه ...
___________________________________
منم فاطمه ...شناختی ؟؟؟
گنجینه شهدا باهم آشنا شدیم ...