برای خاطرتان
جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۱۴ ق.ظ
خیلی دلم گرفته.خیلی.خیلی بیشتر از محرم.واقعا داغ مادر سخت است.اصلا دلم نمی خواهد هیچ حرفی بزنم...می دانم خط به خط این وب محقر از نظر مبارک شما می گذرد صاحب زمان و مکانم.شما که همه ی زندگی مرا می دانی و همه ی کارهایم را هم...
نمی خواهم داغتان را تازه کنم .نمی خواهم حرف های نفرت بار را تکرار کنم.نمی خواهم روضه ی نفرت برانگیز در و میخ و...
فقط خواستم بگویم که هرکاری می کنم،هرچه هم بد هستم،هرچه منتظر نیستم...ولی باور کنید که این روزها خیلی ناراحتم...خیلی خیلی...بغض حتی اجازه ی نوشتن را هم نمی دهد...آمدم بگویم شریک غم که نه...تسلی خاطر که نه...ولی باور کنید دوستتان داریم و برای مادر بدجور ناراحتیم...
۹۳/۰۱/۱۵
خدا قوت