باوتن

.: بسم الله الرّحمن الرّحیم :.

باوتن

.: بسم الله الرّحمن الرّحیم :.

باوتن

چون صید
به دام تو به هر لحظه شکارم،
ای طرفه نگارم

از دوری صیاد دگر تاب نیارم،
رفته‌است
قرارم

چون آهوی گمگشته
به هر گوشه دوانم

تا
دام
در آغوش
نگیرم
نگرانم
نگرانم
...

آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

حوری

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ق.ظ
اصلا می فهمی از من چه می خواهی؟؟
آخر تو چرا از من این کارهای سخت را می خواهی؟؟
دعا کنم که چه بشود؟؟ دعا کنم بروی و مرا تنها بگذاری؟؟
تو خیلی خودخواهی...
اگر بروی... راه آسان را خودت انتخاب می کنیی و مرا می گذاری وسط جهاد اکبر...
من چکار کنم با دنیای بی تو؟؟
اصلا من که این قدر بزرگ نیستم؟؟
تو اگر بروی، همه چیز برای تو تمام می شود و می روی وسط بهشت خدا...
آن وقت من می مانم یک زندگی که هیچ جایش را نمی خواهم...
نمی گویم نرو.. ولی باور کن نمی توانم برایت از این دعاها بکنم
من آن موقع که از این دعاها می کردم نمی دانستم می شود یک نفر را این قدر دوست داشت...
که یک نفر این قدر دوست بدارد
یک نفر این قدر دوست داشتنی باشد
حالا هم بی تو لحظه هایش برایم سال است... می ترسم بروی و خدا یک حوری بگذارد توی طبق و تو هم اصلا یادت برود که یک بی چاره ای دارد این دنیا زجر می کشد
مانعت نمی شوم، ولی بخدا راضی نیستم اگر بروی دنبال حوری... یک دفعه توی تعارف خدا گیر نکنی بروید باهم شراب بخورید و با اوصیا و اولیا بگردید و من این جا...
قول بده تا من نیایم با هیچ حوری ای نگردی...
آن جا خودم می آیم ور دلت و می شوم حوری...
قول می دهی؟؟
قول مردانه بده
مثل قول هایی که اول عقدمان دادی
باشد قبول
اگر به دعای من است
گرچه سخت است اما

خدایا شهادت بی حوری را نصیب مرد من بکن

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۳۱
با وتن

نظرات  (۱۶)

۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۲ پسر انسان
شهادت...
پاسخ:
.....
۰۸ مهر ۹۴ ، ۰۰:۳۸ پاک باخته
:))))))))
اللهم ارزقنا شهادت
الهی با هم شهید شید
پاسخ:
سلام
ممنونم

حسادت زنانه تا این حد!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمی دونم چرا ؟؟؟ ولی با مطلبت به جای اینکه برم تو حس، کلی خندیدم.راضی باش .

خیلی خوب بود.


پاسخ:
تا این حدددد
۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۷ صحبتِ جانانه
:)
مدافع حرم می خوان بشن؟
ان شاءالله با هم شهید بشید
البته بعد از یک زندگی با برکت و تربیت یک عالمه فرزند شیعه ی سالم و صالح برای اسلام
پاسخ:
ان شاالله سعادت داشته باشن
ممنونم
۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۹ بهروز دلاور
امیدوارم لحظه به لحظه زندگی تون سفیر سفرنامه عاشورائیان باشید.
پاسخ:
ان شاالله
۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۷:۲۱ حسین مرکبی
خیلی قشنگ و عارفانه بود و واقعی شاید!
پاسخ:
ممنونم.
بله به وفور از این چیزا تو تاریخ تفاق افتاده
۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۹ رفیق ِمشهدی

سلام

ای خداااااااااااا

چقد خندیدم...

دلم برا خودت ویه صحبت اساسی تنگ شده/اومدم وبلاگتوببینم دلم واشه...

ولی دوست دارم بیام حضوری ببینمت بانو

بعد متاهلی نوربالاتر شدی هااا

از همین تریبون اعلام میکنم بزودی میام یزد...

همین

پ.ن:  ایشالله شهید شین ؛باهم...


پاسخ:
سلام رفیق
نوربالااااااا:))
ممنونم. ان شاالله
۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۷:۵۰ بنت الهدی .م
واقعا نمیدونم چی بگم!
ولی الهی باهم شهید بشید،
باحوری و بی حوریش رو خودتون میدونید!!
پاسخ:
سلام
ان شاالله سعادت داشته باشیم
سلام سمانه جون
عالیه ام، خواهر زلال، وقتی دیدم نوشتی کاش خواهرش هم خاطره ی اون شبو می نوشت ترغیب شدم و قلم برداشتم و نوشتم، خاطره ی اون شبو نوشتم، خوشحال میشم بیای بخونیش.
پاسخ:
سلام. اون متن عالی بود... ممنونم که این کارو کردید
خیلی زیبا بود، خیلی دوست داشتم این متنو، احسنت...

پاسخ:
سلام. ممنونم
۲۴ آذر ۹۴ ، ۱۴:۲۴ حسین بوذرجمهری
:))
پاسخ:
:)
یاد مستند زندگی خوب مرگ خوب درباره سید عباس موسوی رهبر قبلی حزب الله لبنان

سید عباس هم با همسرش ام اسر با هم شهید شدن
انشا الله نصیب شما هم بشه.
پاسخ:
سلام
خیلی خوبه...
۱۴ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۵ محمد رنجبر
ان شا الله برن و برگردن و مقام شهادت رو با زنده ماندن بدست بیارن... 
پاسخ:
شهادت با زنده ماندن خیلی سخت تره...
به به دوست حوری من
خیلی خوشکل بود
منم بودم نمیذاشتم حوری بیاد جای من
راسی این حرفتو زن وهب ب وهب گفت وقتی ک داشت میرفت برای جنگ...
توعشقمی
نوربالاخانم
پاسخ:
سلام
ممنونم از لطفت
بله دقیقا...
۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۰ مردی بنام شقایق ...
شهادت بی حوری


چه تعبیر جالبی!
چقده زرنگ!


+
تو توضیحات وب خوندم که یزد تشریف دارید

تو این چند سال دو سه باری دعوت شده بودم یزد
هر بار هم خاطره ی بسیار خوبی برام موند

خصوصا اون بار که با حاج رحیم احمدی روشن اومده بودیم.

دانشگاهتون برای بنده نوستالژیک شده.


++
ان شاالله شهید باشید هردو

که هر کس عمری با شهادت زیسته باشد
با شهادت هم خواهد رفت...
پاسخ:
سلام
خیلی ممنونم. فکر میکنم این حق زنی است که پای شهادت مردش صبر می کند...
الهی شکر که خاطره خوب دارید.

ان شاالله.
جمله آخر خیلی خوب بود...
۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۴۲ همسر سید علی
چقدر دیالوگهاش آشنا بود، یاد خاطرات خودمون افتادم :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی